دوست دارم آترینـــم
یه صبح برفی
شمام اگه مثه ما توی یه شهر کویری زندگی می کردین اینجوری از دیدن 2 سانت برف ذوق مرگ می شدین و دختر جونتون رو ساعت 7 صبح برا گرفتن عکس برفی بیدار می کردین ( ماشالا آترین خانومم که پااااایه ) ، تازه اینجا هم باغ مادر جون آترین خانومه که ده کیلومتری با شهر فاصله داره وگرنه تو شهر همین قدرم برف نیومد یاد بچگی های خودم بخیر پاهام تا بالای زانو می رفت تو برفا، اینقد که دیگه راه رفتن سختم بود هنرای مامانی هم که تو عکس مشهوده ( کلاه و شال گردن ) دوباره مجبوریم نبوغ به خرج بدیم و حدس بزنیم این عکسا هم در زمستان 93 گرفته شده است ...
نویسنده :
مامی
3:08
تزیین خوراکی
خب بهم نخندین دیگه ، منکه مثه شما هنرمند نیستم سالی یه دفعه از این هنرا می زنم خودم کلی ذوق می کنم، عکسشم می زارم اینجا که دختر جونم وقتی بزرگ شد ببینه چه عرق جبینی ریختم برا بزرگ کردنش خب دوباره نبوغ به خرج می دیم و حدس می زنیم از آنجا که شلغم و لبو در زمستان سرو میشن ، احتمالا این عکس هم در زمستان 93 گرفته شده ...
نویسنده :
مامی
2:51
بازم لباسای مامان دوز
وقتی مامانی هوس می کنه روسری خاله جون رو تبدیل به یه لباس خوشگل کنه شلوار پای آترین خانوم هم که جریانات داره ( البته آسترش ) که اون دیگه ضایست اینجا بگم ... قتی دیر به دیر آپ میکنی همین میشه دیگه، تاریخ ها فراموشت میشه فقط از شواهد امر پیداست عکس مال زمستون 93 است خسته نباشم واقعا ... ...
نویسنده :
مامی
2:40
شسته ترین نگاه دنیا
خخخخخخخخخخ تیتر رو خب راست میگم تمیز ترین و شسته ترین و خوشگل ترین نگاه دنیاس مگه نه......... ؟؟؟ !!!!!!! زمانشم اصلا یادم نیــــــــــــــــست ...
نویسنده :
مامی
2:31
پا تو کفش بزرگترا
اینم یه سوژه تکراری از خانم کوچولو وقتی پا تو کفش بزرگترا کرده ... اونم کفش های دوست مامانی که رفته از زیر تختش برداشته شهریور 93 - کرمان ...
نویسنده :
مامی
2:24
دامن 5 دقیقه ای
وقتی دختری گیر میده که زود ، تند ، سریع براش دامن کوتاه بدوزی، نتیجش این میشه دیگه مجبوری در عرض 5 دقیقه یه تیکه پارچه کشی رو به صورت دست دوز تبدیل به یه دامن کوتاه خوشگل کنی !!!! تاریخش رو دقیقا یادم نیست ، فقط می دونم بهار 94 بود ...
نویسنده :
مامی
2:18
یادی از گذشته
اول دو تا عکس از نه ماهگی آترین بزارم، البته خیلی دیر چاپش کردم عکسا هم که طبق معمول آتلیه فتو نی نی ( مدرس 19 ) پانزدهم مرداد 94 دو سال شش ماه و 21 روزگی ...
نویسنده :
مامی
1:21