این روزها

این پست مربوط به مامانه

در و دل های مامانی از دست کارهای آترین خانوم

صبح که از خواب بیدار میشی که کلی لوسی و تا یه ربع که فقط می گی " مامان بغل " و می یای بغل مامانو لوس میشی

بعدم که وااااااااااای حرف سرت نمیشه، یه سره میشی ؛ " مامان صبونه" ، " مامان صبونه " ، " ماااااماااااان صبونه "  دیگه عزیزمو قربونت بشمو دارم صبونه آماده می کنم و الان حاضر میشه و خودت و ببینو ، هیچی سرت نمیشه 

فقط " مامان صبونه "

خب بعد صبونه هم که نوبت گیره بعدیته، " مامان توکولات ( همون شکلات خودمون ) " ، ماشالا پشتکارتم که عالی،  تا توکولاتتو نگیری بیخیال نمی شی

بعدم که شیطونی هات شروع میشه، بدو بدو از هال به اتاقت و بالعکس، به هم ریختن کمد کتاب و اسباب بازی هات، رفتن پشت مبل ها ( این کشف جدیدته )، رفتن بین باکس های اپن، بستن در کابینت ها و اتاق ها و کشو ها  و در تراس ( کلا به بستن در علاقه داری )

اگه مامان پای سیستمه می یای گیر میدی که مامان بغل، بعد بغلم که مامان بالا، میری رو میز کامپیوتر رو به روی مانیتور میشینی، بعدم که مامان هاپو، مامان موشی، مامان پیشی، آخرشم از تو اینترنت عکساشونو سرچ می کنم و می یارم و طبق معمول جنابعالی به هدفت می رسی و برنده میشی

دیگه بگم

به انداختن زباله تو سطل زباله هم علاقه داری، هر چی که بفهمی زبالست ( مثلا بعد تعویض پوشک ) بدو بدو برش می داری و می ری در کابینتو باز می کنی و  بعدم در سطل زباله  و می اندازی داخلش، آخرشم در کابینت و محکم می بندی و می یای

دیگه بگم

شب هم امکان نداره راحت بخوابی ، حتما باید با گریه بخوابی تا یکساعت بابای بیچاره گرفتاره شماست تا بخوابوندت ( اگه منو ببینی به هیچ عنوان نمی خوابی )

خب حالا بزار از شیرین زبونی هاتم بگم

مامان ، بابا ، مادر جون ، پدر جون، عمو ، پونه ، ممد ( محمد ) ، سارا، عمه ، خاله ، مریم ، موشن ( محسن ) ، امِده ( حمیده ) ، سجاد ، نسترن بعض وقتام نس ، بتنی ( بستنی ) ، توکولات ( شکلات ) ، هندونه، زردَ لو ( زرد آلو ) ، 

خلاصه هر کلمه ای که فکرشو بکنی شما خانم کوچولو طوطی وار تکرار می کنی و دامنه لغاتت خیلی خوبه

من برم باز صدای گریت داره می یاد

شنبه یکم شهریور 93

یکسال و هفت ماه و هفت روزگی