آتریناآترینا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

آترین جوجو

اقــــو اقــــو

اقـــو اقـــو شاید به ظاهر بی معنی و بی سرو ته باشه این .....     نمی دونم چی باید بگم " کلمه " ، " آوا " ، " صدا " یا هر چی که هست، ولی برای منو بابات یه دنیا حرف داره این " اقـــو  اقـــو " گفتنات دختر نازم        اقــو  اقـــوی اول صبحت یعنی " سلام مامانی " اقــو اقــوی بعد تعویض پوشکت یعنی " مرسی مامانی " به منه دختر لوس توجه کنید با من بازی کنید خوشحالم ناراحتم لوسم و و و ... هزاران معنی دیگه با هر اقو گفتنت احساس می کنم دارم بال در می یارم و می رم تو آسمونا و از اونجا شما، فرشته کوچولومو نگاه می کنم، نمی دونم چرا هر روز برام تازگی داره اقو گفتنات و هیچ وقت از شنیدنش سیر نشد...
4 فروردين 1392

آموزش

سلام مامانی اول بزار بگم که الان ساعت 3 نیمه شب 12 اسفند 91  و من هنوز بیدارم و شما خانم کوچولو هم رو پاهای من لالا کردی، منم دلم نمی یاد بزارمت زمین دوست دارم همیشه تو بغل خودم لالا کنی امروز اولین داستان زندگیت رو برات خوندم،البته نمی دونم متوجه شدی یا نه ولی ظاهرا که به کتاب داستان نگاه می کردی و کالا متعجب گاهی به من و گاهی به کتاب نگاه می کردی اولین داستان هم " شنل قرمزی بود دیروزم چند تا فلش کارت که مناسب سن ( 46 روزه ) شماست پیدا کردم و یواش یواش با هم قراره او نا رو ببینیم تا هم چشای خوشگلت و هم مغزت بهتر رشد و تکامل پیدا کنه قربونت برم که شما اینقده کوچولوئی که هنوز مامانی نمی تونه با شما بازی کنه و با هم دیگه کلی چیزای...
12 اسفند 1391

40 روزگی آترینم

دختر نازم امروز 40 روزه شد، همه می گفتن بچه ها چهل روزه که بشن دیگه خوب می شن و گریه ها شون کمتر می شه و خوابشونم تنظیم می شه، ما هم کلی منتظر امروز بودیم ، البته این خوشگل خانوم ما دختر خوبیه زیاد مامانی و بابایی رو اذیت نمی کنه، فقط جدیدا دیر خوابش می بره هم خودش خیلی اذیت می شه هم مارو اذیت می کنه، که اونم امیدوارم به زودی بهتر بشه ...
4 اسفند 1391

بد خوابی

کوچولوی نازم امشب نمی دونم چه مشکلی داشتی تا صبح داشتی گریه میکردی ، منو بابایی هم هر کاری می کردیم نمی تونستیم آرومت کنیم تا اینکه بالاخره ساعت 5 صبح بابایی موفق شد بخوابوندت، بیچاره بابایی مهربون تا شما خوابیدی اونم از خستگی بی هوش شد، باز جایه شکرش باقیه که فردا بابایی نمی خواد بره اداره وگرنه تو اداره کشته می شد از بی خوابی، الان دو تایی تون تو هال خوابیدین، منم دیگه می خوام برم بخوابم. برای شما و با با جونتون همیشه آروم ترین  و راحت ترین خواب ها رو آرزو می کنم   شب بخیر یا بهتره بگم صبح بخیر ...
27 بهمن 1391

یک ماهگی دختر خوشگلم

الهی قربونت برم مامانی             دو روز پیش یک ماهه شدی، برای کنترل بردمت پیش آقای دکتر ، قدت 57 بود وزنتم 4.800 ( از موقع تولدت 1.400 بیشتر شدی ) دیگه داری تپل مپل میشی مامان جـــون      الهی من قربون قد و بالات برم خانومی   ، راستی امشب خاله جونت زحمت کشیدن یه کتاب در مورد ماساژ نوزاد برام خریدن، از فردا که خوندمش و یاد گرفتم هر روز ماساژت می دم دختر گلـــم، آخه شما الان خیلی کوچولویی همش به پشت خوابیدی خسته     می شی نانازم                           ...
26 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آترین جوجو می باشد